جدول جو
جدول جو

معنی کس و کوی - جستجوی لغت در جدول جو

کس و کوی
(کَ سُ)
قبیله و خاندان و دوستان (ناظم الاطباء). قوم و خویش.
- بی کس و کوی، بی کس و بی یار و معین و مهجور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کس و کوی
قوم و خویش
تصویری از کس و کوی
تصویر کس و کوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ تُ)
کفت و کول. دوش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کول و رجوع به کت شود.
- به کت و کول هم جستن یا به کت و کول هم پریدن، از سر و کول هم بالا رفتن.
- به کت و کول هم زدن، به شوخی و مزاح بسر و روی یکدیگر زدن
لغت نامه دهخدا
(کَ سُ)
کس کار. خویشان و بستگان و ملازمان و کسانی که در زندگی شخص وارداندو به نحوی به شخص و زندگیش علاقه دارند. (فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده). رجوع به کس و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کس و کار
تصویر کس و کار
خویشان و بستگان و ملازمان شخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کس و کار
تصویر کس و کار
((کَ سُ))
قوم و خویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کت و کول
تصویر کت و کول
بازوها و شانه ها
از کت و کول افتادن: احساس خستگی شدید و طاقت فرسا کردن
فرهنگ فارسی معین
آدم ناقص
فرهنگ گویش مازندرانی